- ۱ نظر
- ۰۷ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۲۳
دو هفته پیش شهید کاظمی آمد پیش من، گفت دو تا درخواست دارم؛ یکی این که دعا کنید روسفید شوم، دوم این که دعا کنید شهید شوم.
1) نشسته بود زار زار گریه می کرد. همه جمع شده بودند دورمان. چه می دانستم این جوری می کند ؟
می گویم « مصطفی طوریش نیس. من ریاضی رد شدم . برای من ناراحته .» کی باور می کند؟