آخرین بار
سه شنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۴، ۰۶:۳۶ ب.ظ
آخرین باری که به روستا آمد، برق کشی منزل یکی از اقوام را پذیرفت، آن هم بدون دستمزد و فقط برای کمک به آن خانواده که از لحاظ مالی در وضعیت مناسبی به سر نمی بردند.
چند روز که گذشت، او را به منطقه خواستند، رو به صاحب خانه کرد و گفت: مرا ببخشید که دیگر نمی توانم کار را تمام کنم، این آخرین باری است که من این جا می آیم! از من راضی باشید.
راوی: برادر شهید
(بر اساس خاطره ای از شهید غلامعلی عیدیان/ کتاب باغ گیلاس/ مجتبی مجد)
- ۹۴/۱۰/۲۹