هیئت مذهبی جامعة الحسین علیه السلام فریمان

هیئت مذهبی جامعة الحسین علیه السلام فریمان

فکر ،حرکت عقل است و ذکر،حیات دل. هیئت آمیزه ای است از فکر و ذکر. هیئت،محل گردآمدن به دور شمع است،پروانه وار. هیئت یعنی شبی که پروانه ها به دور شمع،بال می زنند. یعنی صدای نور شمع،که پر را می سوزاند و ناله می آفریند. ارزش هیئت به شمع آن است نه به جمع ما ناپروانه ها،که به ادای بال و پر زدن دل خوشیم.
اینجا خیمه جامعه الحسین فریمان در فضای مجازی ست. هیئتی که بیش از 15 سال پیش با ذکر یا مهدی و با استعانت از ارواح مطهر 380 شهید فریمان شکل گرفت. و امروز بعد از سال ها، بیرق هیئت به نام حضرت سیدالشهداء افراشته می شود. امروز هم برای شهید شدن فرصت هست، باید دل را صاف کرد...

یادآوری: چنانچه از شهدا و رزمندگان فریمانی و فعالیتهای اجتماعی در فریمان عکس، سند، فیلم و ... در اختیار دارید، برای انتشار به رسم امانت به ما بسپارید
.................................
خراسان رضوی- فریمان
صندوق پستی: 188-93916
پیام کوتاه: 3000502600
کانال تلگرام: jameatolhosein@

۳۷۰ مطلب با موضوع «تصاویر شهدا» ثبت شده است

آنکه شد سرمست صهبای ظهور

پر کشید و رفت تا معراج نور


نفر سمت راست:شهید سیدمهدی تقوی

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با تشکیل جهاد سازندگی،سیدمهدی تقوی به همکاری با این نهاد پرداخت و به کمک روستائیان شتافت. با شروع جنگ تحمیلی و با اصرار فراوان موفق به حضور در جبهه شد. فعالیت گسترده و موثر او در روستاها به حدی بود که مسئولین وجود او را در پشت جبهه ضروری‌تر تشخیص دادند، لذا با رفتن او به جبهه مخالفت کردند، اما روح بلند سیدمهدی تاب ماندن در قفس تنگ دنیا را نداشت و با قلبی امیدوار راهی جبهه‌های حق علیه‌ باطل شد.

پس از مدتی حضور در جبهه، به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد و در کسوت مقدس پاسداری امام زمان (خداوند متعال فرجش را نزدیک فرماید) به مصاف با دژخیمان بعثی پرداخت.

  • خادم الشهدا

میدانی فرق شهدا با ما چه بود؟

آنها حواسشان جمع بود

سیدمهدی تقوی اول، فرزند سیدحیدر، در هشتم اسفندماه سال 1327 در شهر مشهد متولد شد. دوران کودکی و تحصیل در دبستان را در همین شهر گذراند. پدر شهید، خادم آستان قدس رضوی بود و پس از بازنشستگی از خدمت در این آستان مقدس به اتفاق خانواده عازم زادگاه اصلی خود، شهر فریمان شده و در این شهر سکونت می‌گزیند.

مهدی از همان دوران کودکی مهربان بود و همیشه لبخندی بر لب داشت. هیچ‌گاه عصبانی نمی‌شد و تنها عشقش خدا بود و در واقع دل را از تعلقات پست دنیوی رها کرده بود.

سیدمهدی مقطع متوسطه را در دبیرستان شهید بهشتی فریمان با موفقیت پشت سر گذاشت و هم زمان در کنار دیگر دوستانش در راهپیمایی و اعتراض علیه‌ی رژیم ننگین پهلوی نقش عمده‌ای را ایفا کرد.

  • خادم الشهدا

دبیرستان شهید بهشتی فریمان/ سال 1352

دانش آموزان شهید حاضر در عکس را شناسایی کنید

  • خادم الشهدا

کجایند مردان بی ادعا؟!...

شهید سیدمهدی تقوی

  • خادم الشهدا

پهلوانان نمی میرند...

پهلوان شهید سیدمهدی تقوی

  • خادم الشهدا

تاملی بر وصیت‌نامه شهید احمد اسحاقی:

الف) انسان یک روز به دنیا می‌آید و روزی هم از دنیا می‌رود.

ب) تنها کردار و اعمال انسان به جای خواهد ماند.

ج) مرگ، تنها سرنوشت ابدی ما می‌باشد.

د) چه بهتر که انسان در راه مکتب و هدفش کشته شود.

ه) از مرگ من ناراحت نباشید، زیرا در نزد خدای متعال هستم.

و) امیدوارم خدا مرا از همان بندگان شهیدش قرار دهد.

ز) تا وقتی که زنده باشم خونم را در راه اسلام می‌دهم.

ح) گریه‌تان بخاطر اسلام باشد.

 

  • خادم الشهدا

 روز اعزام فرا رسیده بود. من هم خودم را به خیابان رساندم تا حرکت قافله نور را ببینم. حوالی بیمارستان فریمان بود که چشمم به احمد اسحاقی افتاد. ساکش را محکم گرفته بود و با چهره ای مصمم گام بر می داشت. نزدیک رفتم تا خداحافظی کنم. گفت:

-مادرم خبر ندارد که من دارم میرم جبهه.... از خونه که اومدم بیرون ساکم را برداشتم و گفتم میرم حموم ساحل... تا یک ساعت دیگه بر می گردم... نمی خواستم دلش بشکند...

می خندید و می رفت....

راوی: دوست شهید

  • خادم الشهدا

شهید احمد اسحاقی

  • خادم الشهدا

شیعه بر پایه‌ی اعتقاد ژرف و بینش عمیق آگاهانه، شهید را شاهد و حاضر در جامعه‌ی خود می‌بیند و به زندگی واقعی پس از مرگ او ایمان کامل دارد و به همین لحاظ در برابر وی به گونه ی یک انسان زنده و حاضر سلام می‌کند، یعنی به صورت مخاطب و حاضر سلام می‌کند نه به صیغه‌ی غایب. زیرا شهید زنده‌ی همیشه تاریخ است.

وقتی برادرم به خوابم آمد...

من مدتی در تاکسی تلفنی کار می‌کردم. در ساعاتی که در نوبت سرویس بودم، در کنار سایر رانندگان می‌نشستیم و از هر دری صحبت می‌کردیم، مدتی گذشت و صحبت‌های ما رنگ و بوی غیبت از دیگران به خود گرفت. تا این که شبی احمد را در خواب دیدم. او دست مرا گرفت و به نقطه‌ای برد که عده‌ای با صورت‌های حیوانی و در ظرفی کثیف، در حال خوردن خون و کثافت بودند. خیلی ترسیده بودم. گفتم احمد این‌ها کی هستند؟!

نگاهی به من انداخت و گفت:

-این ها کسانی هستند که غیبت دیگران را می‌کنند و غذای‌شان کثافت و آلودگی است! تو که دوست نداری از آن‌ها باشی؟ ...

صبح که از خواب بیدار شدم، رفتم به آژانس و انصراف خودم را از ادامه‌ی همکاری اعلام کردم.

راوی: برادر شهید

  • خادم الشهدا

با آغاز جنگ تحمیلی، او که عشق اسلام و دفاع از میهن اسلامی در وجودش موج می‌زد، پس از طی دوره‌های آموزشی، عازم جبهه‌های حق علیه‌ی باطل شد. وی از تاریخ 13/11/1361 تا 16/2/1362 در جبهه‌های جنوب به مصاف با دشمن بعثی پرداخت و حماسه‌ای ماندگار از خود بر‌جای گذاشت.

در همین ایام در پی بمباران شیمیایی دشمن زبون، دچار مسمومیت شد و به ناچار جهت مداوا جبهه را ترک کرد. در مدت استراحت و نقاهت، بیکار ننشست و به شغل کارگری مشغول شد، تا باری از مشکلات خانواده بردارد. پس از مدتی و بعد از مداوای جراحات ناشی از مسمومیت شیمیایی دوباره قصد جبهه کرد و بلافاصله در قالب طرح راهیان کربلا، عازم جبهه شد.

و سرانجام احمد اسحاقی پس از دو ماه حضور در خط مقدم و مصاف با خصم زبون در بیست و هشتم بهمن ماه سال 1364 در منطقه فاو و در عملیات والفجر 8 بر اثر اصابت ترکش به ناحیه‌ی سر به فیض عظیم شهادت نائل گشت و پیکر مطهرش را پس از تشییع در شهر فریمان در گلزار شهدای بهشت صادق این شهر به خاک سپردند.

  • خادم الشهدا