دو هفته پیش شهید کاظمی آمد پیش من، گفت دو تا درخواست دارم؛ یکی این که دعا کنید روسفید شوم، دوم این که دعا کنید شهید شوم.
- ۰ نظر
- ۰۷ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۱۰
دو هفته پیش شهید کاظمی آمد پیش من، گفت دو تا درخواست دارم؛ یکی این که دعا کنید روسفید شوم، دوم این که دعا کنید شهید شوم.
1) نشسته بود زار زار گریه می کرد. همه جمع شده بودند دورمان. چه می دانستم این جوری می کند ؟
می گویم « مصطفی طوریش نیس. من ریاضی رد شدم . برای من ناراحته .» کی باور می کند؟
تاریخ شهادت: 5/1/61 شوش گلزار: بهشت رضا مشهد
بسم رب الشهداء
به نام خداوند بخشنده ی مهربان و درهم کوبنده ی ستمگران.
اینک که هم می رویم در جبهه ی حق و باطل که با این کافران بجنگیم و مسئولیت خطیری در پیش داریم و ما در برابر 35 میلیون جمعیت مسلمان ایران مسئول هستیم و به گفته ی اماممان خمینی کبیر، با یک دست سلاح را و با دست دیگر قرآن را برگیریم و چندان از شرافت خود دفاع خواهیم کرد و تا آخرین قطره ی خون خود خواهیم جنگید و اگر تا شهید شدیم به پدر و مادر بگوئید که برای من جشن بگیرند که ما از میان مرگ ها همین شهادت را انتخاب کرده ایم ان شاء الله.
خدایا به خاطر تو به جبهه آمدیم و به خاطر تو می جنگیم.