هیئت مذهبی جامعة الحسین علیه السلام فریمان

هیئت مذهبی جامعة الحسین علیه السلام فریمان

فکر ،حرکت عقل است و ذکر،حیات دل. هیئت آمیزه ای است از فکر و ذکر. هیئت،محل گردآمدن به دور شمع است،پروانه وار. هیئت یعنی شبی که پروانه ها به دور شمع،بال می زنند. یعنی صدای نور شمع،که پر را می سوزاند و ناله می آفریند. ارزش هیئت به شمع آن است نه به جمع ما ناپروانه ها،که به ادای بال و پر زدن دل خوشیم.
اینجا خیمه جامعه الحسین فریمان در فضای مجازی ست. هیئتی که بیش از 15 سال پیش با ذکر یا مهدی و با استعانت از ارواح مطهر 380 شهید فریمان شکل گرفت. و امروز بعد از سال ها، بیرق هیئت به نام حضرت سیدالشهداء افراشته می شود. امروز هم برای شهید شدن فرصت هست، باید دل را صاف کرد...

یادآوری: چنانچه از شهدا و رزمندگان فریمانی و فعالیتهای اجتماعی در فریمان عکس، سند، فیلم و ... در اختیار دارید، برای انتشار به رسم امانت به ما بسپارید
.................................
خراسان رضوی- فریمان
صندوق پستی: 188-93916
پیام کوتاه: 3000502600
کانال تلگرام: jameatolhosein@

۸۹ مطلب با موضوع «فرهنگ شهادت» ثبت شده است

  • خادم الشهدا

  • خادم الشهدا

  • خادم الشهدا

  • خادم الشهدا

  • خادم الشهدا

  • خادم الشهدا

  • خادم الشهدا

  • خادم الشهدا

بررسی ها نشان می دهد نام زیبای محمد با 83/8 %، بیشترین فراوانی را در بین نام های شهدای فریمان دارد. نام علی با 67/4% و نام حسین با 41/4% در رتبه های بعدی قرار دارند. در ادامه ی این مقاله با سایر ویژگی های نامگذاری شهدای فریمان آشنا می شوید.

  در رابطه با گزینش نام نیک برای فرزندان که از وظایف دینی و اخلاقی خانواده ی مذهبی و شیعی می رود نگاهی داریم به سیره ی اخلاقی امام حسین علیه السلام تا در این زمینه از آن حضرت درس بگیریم و شیوه و روش او را سرمشق خویش قرار دهیم. در روایت آمده است:

معاویه، مروان بن حکم را به مدینه فرستاد تا برای جوانان قریش حقوق ماهیانه تعیین کند و او چنین کرد، روزی علی بن الحسین علیه السلام که از جوانان قریش به شما می رفت- پیش مروان آمد، مروان پرسید: نامت چیست؟ فرمود: علی، مروان گفت: علی و علی! چه شده است که پدرت نام همه ی فرزندانش را علی گذاشته است؟...

     سپس سهمیه ی علی بن الحسین را داد. ایشان به خانه برگشتند و شرح ماجرا را به امام حسین علیه السلام گفتند. امام در جواب فرمودند: و لو ولد لی مأه لاحب ان لا اسمی احدا منهم الا علیا، اگر صد فرزند خداوند به من دهد، دوست دارم که نام آنان را علی بگذارم.

  در عمل نیز آن حضرت به این اصل پایبند بود و فرزندانش را به نام های علی اکبر، علی اوسط، و علی اصغر نامگذاری نمود.

1-     تکرار اسم در یک خانواده هیچ مانعی ندارد و این حرف نادرست که در برخی از فرهنگ ها رواج یافته که چون نام مثلاً برادرم علی است، من نام فرزندم را علی نگذارم و یا مانند آن که حرف صحیحی نیست.

2-    از الگو و اسوه های تقوا و فضیلت همواره باید الهام گرفت و نام نیک آنان را زنده نگه داشت.

3-    اگر دشمن از نام کسی در هراس و وحشت است، بهترین شیوه ی مبارزه با او، استفاده ی بیشتر از آن نام است.

در مقاطعی از تاریخ، نام علی علیه السلام توسط خلفای ظلم و جور ممنوع و قدغن شده بود، اما شیعیان راستین با کمال افتخار این نام را بر فرزندان خود می نهادند تا دشمنان نتوانند مردم را از الگوهای بافضیلت جدا کنند. از برخورد امام حسین علیه السلام و عمل او در نامگذاری فرزندان نیز می توان این نکته ی سیاسی و اجتماعی را استفاده نمود. مثلاً در مقطع پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، نام روح الله دشمن شکن بود و مردم فرزندانشان را به این نام می نامیدند و یا در زمانی که حزب الله بر اسرائیل غاصب در جنگ 33 روزه پیروز شد مردم مسلمان به ویژه ی عرب ها نام نصرالله را برای فرزندان خویش برگزیدند.

   ما شیعیان با نهادن نام های امامان و پیشتازان حرکت تشیع بر فرزندانمان شعار ولایت و محبت را نیز اعلام می داریم.

شخصی به امام صادق علیه السلام گفت: جعلت فداک انا نسمی باسمائکم و اسماء ابائکم افینفعنا ذلک؟  ما نام های شما و پدرانتان را بر می گزینیم، آیا این روش برای ما سودبخش است؟ امام فرمود: آری به خدا سوگند مگر دین جز محبت چیز دیگری است؟

  در سیره ی اخلاقی امام حسین علیه السلام پاسداری از نام های نیک و گسترش این فرهنگ به خوبی نمایان است.

   جالب است بدانید نام محمد با تعداد 34 نفر و فراوانی 83/8% رتبه نخست در بین نام شهدای شهرستان فریمان دارد. جامعه آماری بررسی شده در این بررسی حدود 385 شهید سرافراز فریمان می باشد:

رتبه اول: محمد با 34 نفر و فراوانی 83/8%

رتبه دوم: علی با 18 نفر و فراوانی 67/4%

رتبه سوم: حسین با 17 نفر و فراوانی 41/4%

رتبه چهارم و پنجم: حسن و علی اکبر با هرکدام 14 نفر و فراوانی 63/3%

  • خادم الشهدا

به نام پروردگار عشق و قلم .... کوچه باغ های روستایشان همیشه زیبا بود. فرقی نمی کرد هر فصلی زیبایی خودش را داشت.بهار... تابستان... پاییز و حتی زمستان...قدم زنان مسیر کوچه ها را طی می کرد. صدایی در سرش پیچید. صدای کودکی ... صدای رسول و محمد و غلامرضا. دیگر هیچ صدایی را نمی شنید. چشمانش رو به آبی ها باز شده بود. آبی سادگی ها و پاکی ها ... همه چیز تمام شده بود

ارسال کننده عکس: آقای حسین مجد

کودکی و بعد دوران پر هیاهوی جوانی... آن روزها که با دوستانش در کوچه باغ ها می دویدند و شادی می کردند ...و بعد روزهای پر از شور جوانی که همه با هم عازم میدان نبرد شده بودند و دست آخر آنروز که تنها باز گشته بود ...همه و همه از خاطرش  می گذشت .امروز هم  مثل همه روزهای قبل تنها بود. انگار تنهایی هم او را تنها نمی گذاشت. وقتی به قلب های پاک و از هم شکافته ی  همرزمانش می اندیشید تمام وجودش را عشق وغم  فرا می گرفت. از اینکه مانده بود و پرواز را تجربه نکرده بود وجودش سرتاسر حسرت بود... اندیشه واماندن از قافله عشق و شهادت کار هر روز و هر لحظه اش بود. نمی دانست جای چه کسی مانده است و نفس می کشد.  روحش اینجا خانه ای نداشت ... رها بود. رها... چشمانش از اشک هایی که ریخته بود کاسه ی خون شده بود. خونی به سرخی خون همرزمان شهیدش. کوچه باغ ها را یکی یکی طی می کرد و به شهدا می اندیشید. شهیدان  انسان های پاکی که در راه خدا و به خاطر سرزمین شان عاشقانه جهاد کردند

سومار 1360- ارسال کننده عکس آقای حسین مجد

آنها که نماد آشکار (احیاء عند رب) شدند آنها که با قلوب مطمئن خود قصد بزرگ  (ارجعی الی ربک ) را می جستند و (خالد فیها ) شدند در جوار حضرت حق. آنها که جویبار بزرگی بودند که از سر چشمه ( ونفخت من روحی ) جوشیدند و پوییدند  و در دریای (انا الیه راجعون ) غرق و محو شدند. همسنگران دلاورش را بیاد می آورد. آنها که رفتند تا برای همیشه زنده جاوید بمانند.  حقیقت( جاء الحق و زهق الباطل ) را چه کسی غیر از شهیدان می توانستند آشکار کنند چرا که تنها آنان بودند که یقین داشتند به (ان الباطل کان زهوقا ). او می دانست ...می دانست که  سکوی حقیقت طلبی آنها هرگز خالی نمی شود و اینگونه بود که خداوند بهترین ها را برای آنها رقم زد و اینگونه بود که آنها را زنده جاوید خواند.( و گمان مبرید که شهدا مرده اند آنها همیشه زنده اند و نزد پروردگار خود روزی می خورند. ..آیه 154 سوره بقره) . ... امواج اندیشه هایش گاهی خروشان و گاهی آرام بود. طوفان دلتنگی هایش با باران اشک وجودش را بیش از بیش زلال و خالص می کرد.

می دانست اشک بر شهیدان  اشتیاق را به او هد یه می دهد. خوی حماسه را در وجودش زنده می کند و طعم شهادت را در جانش گوارا و شیرین. غروب شد ه بود و نزدیک اذان ... بوی لاله عباسی ها همه فضا را پر کرده بود و با نسیم این سو و آن سو می رفت. مشامش پر از عطر بودن می  شد. عطر زندگی ... او امروز بود و بودن یعنی زندگی ... روبروی در باغ ایستاد. در را که باز کرد سبزی برگ ها  و سرخی سیب ها  نگاهش را نوازش کرد. صدای اذان را شنید. با تمام وجود نفس کشید...و با خدای خویش این چنین  زمزمه کرد :پروردگارم ... ای مهربان شاهد ... فرصت عاشق شدن و شقایق بودن را به من عطا کن و پرواز را به من بیاموز که اگر همه درها بسته باشد در های آسمان همیشه باز است. آمین ....

 

نوشته: محدثه موذنی راد

  • خادم الشهدا