هیئت مذهبی جامعة الحسین علیه السلام فریمان

هیئت مذهبی جامعة الحسین علیه السلام فریمان

فکر ،حرکت عقل است و ذکر،حیات دل. هیئت آمیزه ای است از فکر و ذکر. هیئت،محل گردآمدن به دور شمع است،پروانه وار. هیئت یعنی شبی که پروانه ها به دور شمع،بال می زنند. یعنی صدای نور شمع،که پر را می سوزاند و ناله می آفریند. ارزش هیئت به شمع آن است نه به جمع ما ناپروانه ها،که به ادای بال و پر زدن دل خوشیم.
اینجا خیمه جامعه الحسین فریمان در فضای مجازی ست. هیئتی که بیش از 15 سال پیش با ذکر یا مهدی و با استعانت از ارواح مطهر 380 شهید فریمان شکل گرفت. و امروز بعد از سال ها، بیرق هیئت به نام حضرت سیدالشهداء افراشته می شود. امروز هم برای شهید شدن فرصت هست، باید دل را صاف کرد...

یادآوری: چنانچه از شهدا و رزمندگان فریمانی و فعالیتهای اجتماعی در فریمان عکس، سند، فیلم و ... در اختیار دارید، برای انتشار به رسم امانت به ما بسپارید
.................................
خراسان رضوی- فریمان
صندوق پستی: 188-93916
پیام کوتاه: 3000502600
کانال تلگرام: jameatolhosein@

لهجه دردسر ساز فریمانی

چهارشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۶، ۱۰:۵۷ ب.ظ

پا به پای کودکی

   دوران کودکی علی توحیدی در فریمان شروع شده است. یک پسربچه شاد و سرزنده که مثل سایر بچه ها می دود، شوخی می کند، بازی می کند و دوران کودکی اش را می گذراند. علی چهره ای زیبا دارد و از همان کودکی ستاره وجودش گرم و محبوب است. یک سال بعد، خواهر علی هم به دنیا می آید. به پنج سالگی که می رسد، خانواده کوچک توحیدی به دلیل شغل پدر، راهی تهران می شوند. اسماعیل آقا در محله نارمک، منزلی را آماده می کند و این خانواده 4 نفره در آن ساکن می شوند. این مهاجرت از فریمان و بعد از آن زندگی در تهران، حدود 9 سال به طول می انجامد.

   کلاس اول ابتدایی او در مدرسه بهرام چوبینه آغاز می شود. علی مقطع ابتدایی و پس از آن مقطع راهنمایی را در تهران ادامه تحصیل می دهد.


لهجه دردسرسازفریمانی

   « علی در مدرسه بهرام چوبینه تهران تحصیل می کرد. در این مدرسه گاهی  از والدین دانش آموزانی که پدرشان حرفه و صنعتی را بلد بودند دعوت می کردند تا راجع به نحوه ی کارشان برای دانش آموزان توضیح دهند. من نیز باید به مدرسه می رفتم و راجع به رشته ام که برق فشار قوی بود و سر رشته ای هم در قندسازی داشتم سخنرانی می کردم. آن زمان من در نمایندگی شرکت استاندارد الکتریک لورنز که یک شرکت مخابراتی از آلمان بود کار می کردم.

   شب قبل از این که به مدرسه بروم، علی رو کرد به من و گفت: شما باید یک مرتبه مقابل من تمام توضیحاتی را که می خواهید فردا روبروی دانش آموزان بدهید، بیان کنید و بعد به مدرسه بیایید...

با اصرار علی به اتاقی رفتیم و من یک بار به طور کامل برای علی سخنرانی کردم!

وقتی پرسیدم چرا این کار را کردی به من جواب داد:

_ برای این که شما در لابلای صحبت هایتان گاهی با لهجه فریمانی صحبت می کنید و دوستانم گاهی مرا به خاطر آن مسخره می کنند و من این موضوع را اصلاً دوست ندارم. به همین خاطرست که  نمی خواهم در مدرسه ام که همه لهجه تهرانی دارند، شما فریمانی صحبت کنید!»

(راوی: پدر شهید)

  • خادم الشهدا

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی