هیئت مذهبی جامعة الحسین علیه السلام فریمان

هیئت مذهبی جامعة الحسین علیه السلام فریمان

فکر ،حرکت عقل است و ذکر،حیات دل. هیئت آمیزه ای است از فکر و ذکر. هیئت،محل گردآمدن به دور شمع است،پروانه وار. هیئت یعنی شبی که پروانه ها به دور شمع،بال می زنند. یعنی صدای نور شمع،که پر را می سوزاند و ناله می آفریند. ارزش هیئت به شمع آن است نه به جمع ما ناپروانه ها،که به ادای بال و پر زدن دل خوشیم.
اینجا خیمه جامعه الحسین فریمان در فضای مجازی ست. هیئتی که بیش از 15 سال پیش با ذکر یا مهدی و با استعانت از ارواح مطهر 380 شهید فریمان شکل گرفت. و امروز بعد از سال ها، بیرق هیئت به نام حضرت سیدالشهداء افراشته می شود. امروز هم برای شهید شدن فرصت هست، باید دل را صاف کرد...

یادآوری: چنانچه از شهدا و رزمندگان فریمانی و فعالیتهای اجتماعی در فریمان عکس، سند، فیلم و ... در اختیار دارید، برای انتشار به رسم امانت به ما بسپارید
.................................
خراسان رضوی- فریمان
صندوق پستی: 188-93916
پیام کوتاه: 3000502600
کانال تلگرام: jameatolhosein@

شهید و فرهنگ خدمت رسانی به مردم

يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۰۱ ب.ظ

چرا باید خدمت کنیم؟ چرا باید آسایش و دلخوشی را برای دیگران فراهم کنیم؟ چرا باید مسیر شادی و سعادت سایرین را هموار نماییم؟ چرا باید در راه خدمت به خلق زحمات را متقبل شویم و حتی در نهایت چرا خود را فدای دیگران کنیم؟

پادگان الله اکبر اسلام آبادغرب /سیزده تیر61-حسین مستغنی-صادق احسانی-مهدی ساعدی-محمداسماعیل معظم-ازراست دوم شهید حسین مستغنی

یکی از علل صدور هر عمل متقن و محکمی، انگیزه است و انگیزه حاصل ایمان است. صرف داشتن علم ایمان نمی آورد چه بسا عالمانی که مومن نبودند و همین امر موجب خسران خود و یا بشریت شده است.
فاصله ای بین علم و ایمان هست که جای تامل فراوان دارد. اگر ما راهی را که می دانیم درست است، چرا به دنبال کسب معلومات در آن زمینه نیستیم، چرا دانسته هایمان را باور نداریم، چرا در عمل به کار نمی گیرم، چرا مصر به انجام آن نیستیم، چرا حریص در متقاعد کردن بقیه نیستیم و چرا از غم منحرفان محزون نیستیم.

سمت چپ صادق احسانی

اگر اعمال بالا را رتبه بندی کنیم دقیقا مراحل تبلیغ اسلام را به یاد می آوریم و به خاطر همین است که پیامبر اکرم (ص) با آن همه دلسوزی در خدمت اسلام بود و با آن همه اصرار، دیگران را به سعادت دعوت می کرد.
خدمت از نظر اسلام
مولانا یکی از اساسی ترین سوالات بشر را به این صورت بیان می کند که:
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به کجا می روم آخر ننمایی وطنم
و ابوعلی سینا علیه الرحمه می گوید:
ای کاش می دانستمی که من کیستمی سرگشته به عالم در پی چیستمی

سومار 20خرداد65-صادق احسانی و غلامحسین چندآور

از نظر مکاتب الهی و به خصوص اسلام این سوال بسیار بنیادی بوده و ارزشمند است و برای همین هم به آن خوب پاسخ داده شده است.خدمت، آنچنان از درجه اعلایی برخوردار است که خداوند علت خلقت را خدمت به خلق می شمرد و تربیت شده همین مربی، تمام عمر پربرکت خود را خدمت به خلق قرار داد از طرفی دیگر شان و مزد یک خدمت گزار از نظر مردم جهان قابل پاسخگویی نیست چه برسد به مقام و اجری که یک خدمت گزار صدیق در نزد رب العالمین دارد.
بنابراین خدمت کردن دومین وظیفه ما در این جهان است و وظیفه ای عالی است که در راس آن حضرت حق است قرار دارد که رب العالمین است و خدمت به کل عالم از عرش به فرش از سوی او در جریان است.
تمام کسانی که در آسمان ها و زمین هستند از او تقاضا می کنند و او هر روز در شان و کار است.و مولای متقیان علی (ع) درخواست های خود را از پروردگار چنین آغاز می کند:
و بنور وجهک الذی اضاء له کل شیء (دعای کمیل) (به نور تجلی ذاتت که همه عالم را روشن ساخته است)
یا رازق الطفل الصغیر یا راحم الشیخ الکبیر یا جابر العظم الکسیر( دعای جوشن کبیر)
روزی دهنده کودکان، ترحم کننده به پیران، جبران کننده شکسته استخوانان.
از طرفی اراده الهی بر آن قرار گرفته که کارها با واسطه انجام شود پس در حقیقت یک خادم همان واسطه فیض الهی است که از عرش می ستاند و بر فرش می فشاند.خدمت به خلق مثل همه فضایل مراتبی دارد، یک خادم ممکن است:

سومار-پایگاه منتظری-بیستم خرداد65-جلایر-عظیمی-چندآور-تاتارمی-اکبری-احسانی

از روی اجبار عمل کند، بعد از آسایش خود به فکر کار برای دیگران بیافتد، در کنار آسایش خود راضی به خدمت شود، قبل از خود به دیگران بیندیشد، فقط از لحاظ مالی خدمت رسانی کند، فقط از لحاظ جسمی خادم باشد، خود و خانواده اش را در راه یاری مردم بسیج کند و نیت که مهمترین ارزش گذاری محسوب می شود می تواند در درجات شهرت طلبی، مقام پرستی، فرزند خواهی، عشق دوست و وطن، برای دین، طمع بهشت، خوف از عذاب، لقاءالله، بقاءفی الله و فناء فی الله، رضای الهی متغیر باشد.

شهید و سالک الی الله در منظر خدمت رسانی
اگر ما عوالم را در نظر بگیریم که به ترتیب عالم ماده ناسوت بعد عالم ملکوت سپس عالم جبروت و عالم لاهوت می باشند، یک خدمت گزار نهایت مقامی که برایش متصور است مقام فناء فی الله است همان مقام لاهوت که مرتبه ای بس بزرگ است و ذکر لااله الاالله مظهر آن است و سالک الی الله با تهذیب نفس و خدمت به خلق به زحمت می تواند به آن برسد ولی شهید به مقام لاهوت می رسد که ذکر هولااله الا هو مظهر آن است یعنی از مرز اناالحقی نیز گذشته و به مقام عندیت رسیده است.
پس مقام شهید تنها فناء فی الله نیست بلکه مقام فنا در فنا است یعنی انیت خود را نیز در خدا گم کرده است و این همان، صفت تواضع و فروتنی در یک خدمتگزار است که در شهید به اوج خود می رسد و انیتی از او باقی نمی ماند و به خودش هیچ رنگی از خود ندارد.
از مردمک دیده بباید آموخت دیدن همه کس را و ندیدن خود را
آن چه که به عنوان سکرات مرگ به ما رسیده و حتی اولیا الهی را نیز به خوف انداخته عذاب شدید در لحظات جان دادن است حتی نقل شده مانند این است که انسان زنده را با اره تکه تکه می کنند ولی شهید سکرات مرگ ندارد به خاطر همین است که شهید تنها مرده ای است که آرزو می کند زنده شود و دوباره شهید گردد ولی قهقرایی و بازگشت غیرممکن است ولی چون شهدا درخواست برگشت کردند در جواب شهدا این آیه ۱۷۰ آل عمران نازل شد:
فرحین بما آتاهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الاخوف علیهم و لا هم یحزنون
(آنها به خاطر نعمت فراوانی که خداوند از فضل خود به آنها بخشیده است خوشحالند و به خاطر کسانی که هنوز به آنها ملحق نشده اند خوش وقتند که نه ترسی بر آنها است و نه غمی خواهند داشت).
این همه مقام شهید به خاطر گذشتن او از اولین و مهمترین غریزه یعنی حب الذات است دقیقا همان صفتی که یک خدمت گزار واقعی دارد ولی در شهادت به کمال خود می رسد. گذشتن از حب ذات کار یک عابد هم نیست او به خاطر بهشت تلاش می کند البته اشکالی هم ندارد ولی به فرمایش علی (ع) نوعی سوداگری است.
من که امروزم بهشت نقد حاصل می شود
وعده فردای زاهد را چرا باور کنم
عارف هم نمی تواند به مقام شهید برسد عارف افتخار می کند که توانسته اناالحق بگوید ولی به هر حال طبل استقلال می زند، ولی شهید می گوید:
رخت خود را من ز ره برداشتم غیرحق را من عدم انگاشتم
چون که گل رفت و گلستان شد خراب بوی گل را زکه جوییم از گلاب
شهید، پیشمرگ نهضت خدمت رسانی است و شهدا عصاره خادمین خلق الله اند. خط بطلان کشیدند به راس الغرایز یعنی حب الذات، راز عظمت شهید است تا در سایه سوختن او دیگران درس بخوانند.
بلبل آزموده آگاه است که چه خواهند کرد در پاییز.
مراتب شهید و شهیدان سرآمد
در هر زمانی و مکانی شهدایی بوده و هستند که حیات به سبب خون های آنان متبرک است و این خدمت عظمایی است که در دفتر الهی ثبت است، اما بزرگ ترین خادمین بشریت از آدم (ع) تا قیامت کبری شهدای کربلایند که مقامی لایدرک دارند. به قول استاد شهید مطهری شهدا شمع محفل بشریتند.بنابراین در عالم هیچ شهیدی قابل قیاس با شهدا کربلا نیست ولی شهدا در هر زمان و مکانی جای ارزشمند خود را دارند و نباید از روی افراط آنان را با شهدای کربلا یکی کرد یا از روی تفریط و فراخور شرایط سیاسی و اجتماعی خون آنها را به راحتی به حراج گذاشت. نگذاریم که اسم عزیزان را و زیبایی روحشان را به مزایده و سادگی شان را به حراج بگذارند و اندیشه هایشان را ترور کنند.
خدایا نگذار تا شیطان های کوچک با خون این ها خان شوند، خدایا نکند که میوه درخت فداکاری این ها به دست صاحبان ریا کار چیده شود و ثمره جنگ یاران به چنگ پلنگ این بی خبران بیفتد. آمین یا رب العالمین.
خدمت وظیفه خلقتی ما است با این نیت زندگی روزمره را آغاز کنیم و باور کنیم جان ما در مقابل این وظیفه فدایی خلق شده است. ای دریغ از این عمر که بی خدمت خلق گذشت.خدمت رسانی حیات و جاودانگی می آورد حتی بعد از مرگ و شهید نمود این شعور است این ناظرین را برای تقویت روحیه خدمتی مان بر خود حاضر بدانیم.
پروردگارا به اعضا و جوارحم در راه خدمتت قوت بخش و دلم را عزم ثابت ده.
شهید تلاءلو نورش تا افق دوری می رسد بیایید دامنه خدمت را توسعه دهیم.
شهیدان گمنام وجودشان را منکر شدند و شهیدان مفقود الاثر نیز جسم شان را.
خدایا ما را در راه خدمت به دین و خلقت ذوب فرما.
خدمت شهید مقدس است خدمت رسانی را در جهت صبغه الله عمق و محتوای ابدی ببخشیم.
شهیدی به شهید دیگر رشک می برد. چون به خودش هیچ رنگی از خود ندارد ما نیز به خادمین راستین غبطه بخوریم.
شهید راه منت را تا قیامت بر خود بسته است (وجودش را به خالق سپرده تا امکان منت گذاری نداشته باشد)
نور شهید بر همه بی دریغ است در خدمت رسانی گزینش نکنیم.
شهید نظر می کند به وجه الله مسایل فرعی زمینی ما را از خدمت به اصول آسمانی باز ندارد.
آیا ندیدی چگونه خداوند کلمه طیبه را به درخت پاکیزه ای تشبیه کرده که ریشه آن ثابت و شاخه آن در آسمان است؟!
گوشه های نهفته عرصه خدمت رسانی در فرا روی مسوولین
آنچه از مسوولین انتظار می رود،تبلیغات نیکوکاری های شهدا را متنوع نموده و از پرداختن به شخص و یا موضوع ثابت بپرهیزیم.
در زمان و مکان های خاص و با برنامه ریزی به گرامیداشت شهدا بپردازیم و ضرر فقدان آنها را متذکر شویم تا رهپویان جوان به ادامه خدمات آنها قیام نمایند.مبلغین مقام شهدا از خادمین خوب مردم باشند و اول عمل کنند بعدا به تبلیغ بپردازند.
قطعه فیلم های کوچک ولی جذاب از خاطرات موثر و شیرین شهیدان را تولید و پخش کرده تا خدمات آنها در زمان حیات مادیشان نیز آشکار گردد.
تا حد امکان نتیجه گیری از نقل قول ها، فیلم ها و مراسمات شهدا را به مخاطب واگذاریم واز ارایه نتیجه اخلاقی به طور مستقیم به شنونده اجتناب نماییم.
از هنر رزمی و تاکتیک های شهدا نیز گفته شود که آنها کشتگان کت بسته دشمن نبودند و چگونه تا آخرین نفس به دشمن ضربه زدند و از دین و ملت و کشور دفاع نمودند.
خادمین نمونه آزاده و جانباز را از لابه لای زندگی روزمره پیدا کرده و راه را برای خدمات متقابل هموار نماییم.
تسهیلات رفاهی به خانواده های شهدا را بی منت و در منزل ارایه نموده و از ایجاد یک فضای مسابقه برای به دست آوردن امکانات فراهم شده اکیدا دوری نماییم.
چند سمبل افتخار به صورت مدال یا جایزه از شهدایی که در خدمت رسانی معروف و سرآمد بودند تهیه شده و مثل جایزه نمادین به خادمین گمنام به عنوان مدال خدمت اهدا شود.
وقتی یک پروژه یا کاری کاملا تمام شد و به نتیجه رسید به تبلیغ آن بپردازند و از غوغاسالاری در حیطه مقدس خدمت رسانی به شدت بپرهیزند و این پهنه را برای خادمین گمنام الهی مخدوش نکنند و به زور قلم یا زبان، حقی را به ناحق تبدیل نکنند.
از موسسات تحقیقاتی و پژوهشی درخواست شود تا اولویت های خدماتی را که در مراکز دولتی، خصوصی و حتی شخصی مثلا برای خادمینی که برای خدمت همیشه در حالت آماده باش هستند (مردان ضرورت)، مشخص نموده تا کل جریان خدمت رسانی به سوی اهداف والای الهی سمت و سو پیدا کند.
امید مظفردخت- احمد معماری
سروقامتان
روزنامه جوان
  • خادم الشهدا

نظرات (۱)

و شهید یعنی تو بمان و من می روم .
شهید یعنی در این دو سه روز دنیا بگذار من نباشم و خاطرات نیکم دهان به دهان ، صفحه به صفحه بگردد و زنده ام کند...!
بگذار هر چیز قبل از بودنم یخ بزند . بگذار با حرارت عشق، بگذار با سرخی خونم بمانم تا روزی که صورت در صورت معشوقم، آزاد از همه دردهایم در بغلش آرام بگیرم... !

 و شهید یعنی ...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی