- ۰ نظر
- ۱۷ آذر ۹۴ ، ۲۳:۰۱
او از طرف بسیج برای اولین بار که نامش را برای جبهه می نویسند، چون سنش هم کم بود هم قدش کوتاه تر بوده، وقتی رزمندگان را به صف می کردند حسن زیر پایش آجر می گذارد تا قدش بلند شود. وقتی بازدید می کنند می بینند که زیر پایش آجر گذاشته که قدش بلند تر شود. او را کنار می زنند و می گویند: پسرم! تو سنت خیلی کم است و ما شما را نمی بریم و او ناراحت و با چشمانی گریان بر می گردد. و موضوع را برای پدرم تعریف می کند و پدرم می بیند که او خیلی ناراحت است. او به پدرم التماس می کند که شما بیا و بگو مرا ببرند و با پدرم بر می گردند و می روند و آن ها با اجازه ی پدرم، نام حسن را هم می نویسند.