جنگ فرهنگها
چهارشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۵۸ ق.ظ
سال 59 ایران عزیز،
جایگاه خوبان و حق پرستان، مورد تجاوز قرار گرفت، دنیا به مانند دادگاهی شد که یک
بی گناه را بدون اثبات جرم و جنایتی، حتی در حد یک نمایش، به باد مجازات گرفت، قاضی
این دادگاه با تمام قدرت با چکش چوبی اش بر میز عدالت پوچ و پوشالی اش کوبید و حکم
گناهکار بودن بی گناه ترین را صادر کرد، جلادی را به میدان فرستادند تا به خیال
خود تنها باقی مانده از عدالت و حق را هم سر بزنند تا دیگر جاده برای چَرای خوی
حیوانی شان صاف و هموار شود. صدام تبر بزرگ و قدرتمند امریکایی – اروپایی، شرقی – غربی خود را بر دست گرفت و با دلگرمی ناشی از دوستانش، استوار گام برمی
داشت تا نهال انقلابمان را از ریشه برکند، اما همین که تبر به سمت ایران نو پا آمد
دست قدرتمند جوانان مظلوم ایران بازویی پر زور مترسک را گرفت و مانع از آن شد،
مترسک تمام توانش را به کار بست اما هر چه کرد توانش به قدرت ایمان دست های خالی
جوانان نرسید.
این زورآزمایی 8 سال
طول کشید. سرانجام جلاد خسته و کوفته از نبرد، سرخورده از شکست، سر پایین انداخت و
ذلیل به جایش بازگشت، درست است 8 سال جنگیدیم و کشته دادیم تا بالاخره پیروزی را
به چنگ آوردیم، اما خصم هرگز رهایمان نکرد و طاقت نیاورد که ما این گونه غریو
پیروزی سردهیم، دنیا تصمیم گرفت نوزادی را که تنها مدت کوتاهی بود که متولد شده
بود را به خنجر کینه و دشمنی از بین ببرد، اما حامیان این نوزاد که شاید قرن ها برای توسعه ی آن
صبر و تلاش کرده بودند هرگز نگذاشتند تا دست آن فرعون پیر مدرن به نوزاد معصوم
مظلوم حق پرست برسد، با خون خود نیل ساختند و دریایی سرخ به پا کردند و آن نوزاد
را در صندوق ایمانشان گذاشتند و بر دریای خون شناور ساختند تا دیگر دست هیچ فرعونی
به آن نرسد، فرعونیان هم که می دانستند پا گذاشتن بر دریا جز نابودی شان به ارمغان
ندارد عاجز و درمانده به کاخ های مملو از خصم و کینه شان بازگشتند.
آن جنگ درصدد نابودی زمان حال بود و هدف امروز بود، این جنگ آینده را می خواهد
نابود کند و هدف فرد استآری جوانان دهه 60 به کمال وظیفه را انجام دادند و حال این، من و تو هستیم که
درگیر جنگی نو هستیم. خیالی واهی است که فکر کنیم صلح کرده ایم و جنگ به پایان
رسیده. از لحظه صلح با کفر، جنگی سخت تر، نابرابرتر و مخوف تر آغاز شد. جنگ فرهنگ
ها و شبیخون های فرهنگی. در آن جنگ تحمیلی برد و باخت برای ما معنا نداشت، برای
خطر می جنگیدیم و حتی اگر شکست هم می خوردیم ما پیروز بودیم، اما در این جنگ، جنگ
فرهنگ ها اگر ببازی سنگین ترین شکست ها را خورده ایم.
در آن جنگ صدام، ماشین های جنگی شان و ناحیه حمله معلوم بود، در این جنگ ماشین
جنگی شان نامرئی و ناحیه حمله معلوم نیست. هزینه های آن جنگ سرسام آور بود، هزینه
های این جنگ ناچیز و کم. در آن جنگ هدف سرنگونی اهداف و اندیشه های انقلاب بود تا
مبادا جوانان آینده را بسازند، در این جنگ هدف نابودی جوانان است بدون نیاز به
تخریب اندیشه های انقلاب. آن جنگ اراده ها را می ساخت و قدرتمند می کرد، این جنگ
در پی سست کردن و نابودی اراده است. آن جنگ درصدد نابودی زمان حال بود و هدف امروز
بود، این جنگ آینده را می خواهد نابود کند و هدف فرد است. کشته شدن در آن جنگ عزت
بود، کشته شدن در این جنگ ذلت. سلاح آن جنگ تفنگ و گلوله و خمپاره بود، سلاح این
جنگ سایت و کانال و رسانه است. در آن جنگ اگر در سنگر می بودی از گلوله در امان
بودی، در این جنگ در هر نقطه که قرار بگیری از امواج در امان نخواهی بود. در جنگ
دیروز چهره دشمن خصمانه بود، در جنگ امروز چهره ی دشمن دوستانه و دلسوزانه است. در
جنگ دیروز اگر دشمن پیروز می شد خاک و وطنمان را می گرفت، در جنگ امروز دشمن اگر
پیروز شود و روح و هویتمان را تسخیر می کند.
در آن جنگ چهره و لباس دشمن معلوم بود و قابل تشخیص، در این جنگ چهره و لباس دوست
و دشمن یکسان است و تشخیص بسیار سخت.
در جنگ دیروز اهتمام بر تجزیه خاکمان را شستند، در جنگ امروز تلاش برای انحراف و
نابودی فرهنگ و ایمانمان است. در آن جنگ می دانستیم با کدام کشور طرف هستیم، در
این جنگ معلوم نیست. در آن جنگ عملیات و تک و پاتک بود، در این جنگ فیلم و سریال و
بازی کامپیوتری. در آن جنگ بر اثر اثابت گلوله یا مجروح می شدی و یا در جا شهید، در
این جنگ گلوله ها مجروح نمی کند بلکه به تدریج اعتقادمان را ذوب می کند و آرام
آرام می کشد. در آن جنگ جسم در خطر بود و روح و اراده در درون در امان بود، در این
جنگ با جسم ها کاری ندارند و به روح و اراده حمله ور شده اند. در آن جنگ چهره و
لباس دشمن معلوم بود و قابل تشخیص، در این جنگ چهره و لباس دوست و دشمن یکسان است
و تشخیص بسیار سخت.
«به امید پیروزی جوانان غیور ایران زمین در تمام جنگ ها»
- ۹۵/۰۷/۲۱