بچه های بزرگ
از راست نفر دوم:شهید حمید میزبانی
حمید تجربیات کودکانه فراوانی دارد و همیشه سوژه ی خانواده برای تعریف کردن از کارهایش است. بچه که بود یک شب پدر و برادران بزرگش به علت گرمی هوا قصد خوابیدن بر روی پشت بام خانه را می کنند. قبل از این که آن ها به پشت بام برسند، حمید خودش را رسانده و تشکش را هم پهن کرده بود. مادر که نگران حمید و جثه ی کوچک اوست می گوید: بچه جان ! تو رو چه به این کارها؟ اون ها بزرگند... تو بیا همین پائین بخواب... و حمید مصمم تر از آن است که در عالم کودکی به این موضوع فکر کند.
نیمه های شب صدای افتادن چیزی از پشت بام به گوش می رسد و همه از خواب وحشت زده بر می خیزند... آری حمید غلت زده و از پشت بام نقش زمین شده است. مادرش می گوید نیمه های شب او را هراسان به بیمارستان رساندم و البته دکتر بعد از معاینه ی حمید معتقد است که این بچه با یک قرص خوب می شود!
- ۹۴/۰۵/۲۰