مهمان حق
مهمان حق
آن قدر به جبهه می روم تا شهید شوم
زندگی نامه
احمد اسحاقی، فرزند علی، در دوم فروردین ماه سال 1348 در شهر فریمان و در خانوادهای مذهبی پا به عرصهی حیات گذاشت. تحصیلات ابتدایی را که به پایان رساند، با راهنمایی و هدایت پدر، قرآن را نیز به خوبی فرا گرفت. پس از آن برای ادامهی تحصیل وارد مدرسهی راهنمایی شد.
با شروع تظاهرات خیابانی در سالهای قبل از پیروزی انقلاب، در راهپیماییها فعالانه شرکت کرد و در این زمینه نقش موثری داشت.
در مقطع راهنمایی بود که انقلاب به پیروزی رسید و او با این که سنش تازه به نوجوانی رسیده بود با حضور در پایگاههای مقاومت بسیج به حفاظت از دستاوردهای انقلاب اسلامی پرداخت و شبهای متوالی در سطح شهر به اتفاق سایر دوستاناش به گشت زنی مشغول بود تا مانع تحرکات ضدانقلاب شود.
با آغاز جنگ تحمیلی، او که عشق اسلام و دفاع از میهن اسلامی در وجودش موج میزد، پس از طی دورههای آموزشی، عازم جبهههای حق علیهی باطل شد. وی از تاریخ 13/11/1361 تا 16/2/1362 در جبهههای جنوب به مصاف با دشمن بعثی پرداخت و حماسهای ماندگار از خود برجای گذاشت.
در همین ایام در پی بمباران شیمیایی دشمن زبون، دچار مسمومیت شد و به ناچار جهت مداوا جبهه را ترک کرد. در مدت استراحت و نقاهت، بیکار ننشست و به شغل کارگری مشغول شد، تا باری از مشکلات خانواده بردارد. پس از مدتی و بعد از مداوای جراحات ناشی از مسمومیت شیمیایی دوباره قصد جبهه کرد و بلافاصله در قالب طرح راهیان کربلا، عازم جبهه شد.
و سرانجام احمد اسحاقی پس از دو ماه حضور در خط مقدم و مصاف با خصم زبون در بیست و هشتم بهمن ماه سال 1364 در منطقه فاو و در عملیات والفجر 8 بر اثر اصابت ترکش به ناحیهی سر به فیض عظیم شهادت نائل گشت و پیکر مطهرش را پس از تشییع در شهر فریمان در گلزار شهدای بهشت صادق این شهر به خاک سپردند.
کتاب: کوی شهید تقوی فریمان
- ۹۴/۰۳/۰۹
http://www.hischat.ir
چت روم شلوغ چت روم هیس چت چت
مـمـنـون :)