فرازی از وصیت نامه شهید سیدمحمد سیداحمدی
تاریخ شهادت: 19/11/61 فکه گلزار: بهشت رضا مشهد
بسم رب الشهداء و الصدیقین
من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته علی دیته و علی دیته فانا دیته.
هرکسی روی زیبا و جمال یار را دید دیگر نتوانست از او دل بکند، تا وقتی که پروانه وار بر گرد شمع وجود یار بگردد، تا بال هایش بسوزد، آن گاه آسوده خاطر می شود که حق خود را برای عشقش ادا کرده است. من هم جمال یار را دیدم و برای رسیدن به لقایش حرکت کردم و خودم را در راه یافتنش می بینم؛ پس بشنوید ندای مرا از دلی که مال خودم نیست و از دلی که کعبه اش جماران و مدفنش جسم من است.
سلام بر تو ای امام، ای رهبر، ای خمینی، ای امید مستضعفان؛ مطمئن باش که اگر من رفتم دوستانم به یاد تو هستند. ای پدر بزرگوارم! درود بر تو. مادر ارجمندم! سلام بر تو، ای که خاک پایتان تاج سرم و خونم هدیه به ایمانتان می باشد. ای بزرگوارانی که عمرتان را در بزرگ کردن من صرف کردید و زحمت هایی که از فکر آن خجلم و حال که مرا یعنی نتیجه ی سال ها زحمت های خود را تقدیم خدا نمودید، به شما افتخار می کنم که فرزندتان را به دیاری فرستادید که شهادت گاه یاران خداست. پس سربلند باشید که حسین زمان، خمینی بت شکن را یاری نمودید.
سلام بر تو ای زینبم، ای خواهر گرامی ام که تمام چشم امیدم به توست. امیدوارم که مرا نزد سرور خود فاطمه زهرا(س) رو سفید کنید. تنها امام را دعا کنید که هرچه داریم از او داریم. به تو نمی گویم که در شهادت من گریه نکنید که می دانم نمی کنید، هیچ سفارشی نمی کنم که خودت می دانی چکار کنی، تنها دعا کن، از خدا پیروزی اسلام را بخواه و ای همکلاسان و هم سنگران عزیزم، سلام و درود مرا بپذیرید و هرچند مدتی از شما دور بودم ولی قلبم در کلاس حاضر بوده که قلم شما بر خون ما برتری دارد.
سلام بر شما که قلب امام را شاد کردید. دوست دارم که جسد مرا و چه روح مرا از سنگر همیشگی ام تشییع کنند. و سلام بر تو ای مدرسه که در و دیوارت نشانه ای از بلندی و استقلال و تخته ات نشانه ای از لوح خدا، درود بر تو ای معلم، ای که خطوط سیاه را نوشته، بقا را برایم روشن کردی ...
- ۹۲/۱۰/۳۰