- ۰ نظر
- ۲۵ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۳۳
وصیت نامه سرهنگ پاسدار، شهید سیدمهدی تقوی
بسم رب الشهداء
با سلام و درود به امام امت و پدر و مادر و برادران و خواهران عزیزم. اکنون که این چند سطر را به عنوان وصیت مینویسم در سلامتی کامل به سر میبرم. گرچه من چیزی ندارم که برای آن وصیت کنم ولی برای این که دینی بر گردنم نباشد چند جمله را روی صفحه کاغذ می آورم.
یا رب! تو آگاهی که با اطلاع کامل و با کسب اجازه از پدر و مادرم برای دفاع مقدس از احکام اسلام و قرآن، راهی جبهههای حق علیهی باطل میشوم. امیدوارم که بتوانم این خدمت مقدس را بر اساس رضایت و خشنودیت به انجام برسانم.
پدر و مادر و خواهران و برادران عزیزم! نمیگویم برایم گریه نکنید، ولی خواهش میکنم دشمن شاد نباشد؛ از شما همگی میخواهم دعایتان بیشتر برای برادرم نوری باشد که هم اکنون نزدیک من با دشمن در حال جنگ است و دعایتان برای من این باشد که به آرزویم که مشتاق شهادتم برسم، چون اگر خواسته باشیم اسلام را زنده و پابرجا نگه داریم حتماً باید خون بدهیم تا نهال تنومند اسلام را آبیاری کنیم. باید از مال و جان گذشت تا پیروز شویم و پرچم اسلام را در سراسر گیتی به اهتزاز در بیاوریم.
خواهرم! حجاب تو بهتر از مشت محکم تری از خون من بر دهان ضد انقلاب بکوبد. پدر و مادر عزیزم! از این که نتوانستم قدری از زحمات شما را جبران کنم شرمندهام، امیدوارم خداوند مرا از این نعمت بزرگ محروم نکند و شربت شهادت را نصیبم گرداند که تنها آرزویم میباشد تا شاید بتوانم در دنیای آخرت کمی از محبتها و زحمتهای شما را جبران کنم. آمین یا رب العالمین.
تنها خواستهام از شما همهی عزیزانم این است که امام عزیزمان را یاری کنید و کاری کنید و کاری انجام دهید که او میخواهد و چنان چه انشاءالله به شهادت نائل گشتم، هرجا که راحت هستید مرا دفن کنید.
در خاتمه از همهی شما طلب مغفرت میکنم. در پایان یادآوری میکنم همیشه پشتیبان ولایت فقیه باشید و روابطتان را با ولایت فقیه قطع نکنید که ذلت و پریشانی نصیب خواهد شد، زیرا ولایت فقیه همان ادامه و استمرار حرکت انبیاء و امامان است.
ضمناً داداش نوری، دیشب تنگهی چزابه پهلوی من بود، ولی نتوانست بخوابد چون تا صبح درگیری داشتیم و او هم کمک ما بود و یک ساعتی بیکاری داشتیم داخل چادر دعای توسل را خواندیم و دعایتان کردیم. پرویز هم برایتان سلام میرساند.
مادرجان! آرزویم شهادت است، پس خوشحال باش و برایم دعا کن.
خدا نگهدارتان
اکنون که این نامه را مینویسم با بچهها نشسته و همگی مشغول نامه نوشتن هستیم. راستی نوری{برادر شهید} هم این جاست و امشب را در این جا به سر خواهد برد و حالش خیلی خیلی خوب است و برایتان سلام مخصوص و فراوان می رساند. نوری هم همین امروز بعدازظهر آمده و ما را خوشحال کرد. فردا او میرود شوش.
خلاصه او هم مشغول نامه نوشتن است و من بسیار خوشحالم که لااقل شد یک شب من و برادرم در یک سنگر شبی را به صبح برسانیم و این برای شما باید واقعاً افتخار و سعادت باشد که فرزندانی تربیت کردهاید که توانستهاند از همه چیز خود دست کشیده و روانهی جنگ علیهی کفار شدهاند.
روی هم رفته به خودم و شما پدر و مادر فداکار و شجاع تبریک عرض میکنم و امیدوارم خداوند شما را موید و پیروز دارد. و شما هم دست به درگاه خدا بردارید که ما را هرچه زودتر بر این مسیر پیروز گرداند، آمین. اگرچه اسلام همیشه در جنگ بوده و خواهد بود، چون همیشه و در همه موقع این جنگ بوده که نیاز به خون داشته و این برادران فداکار میباشند که از جان خود مایه گذاشتهاند و اسلام را زنده نگاه داشتهاند.
سیدمهدی تقوی