هیئت مذهبی جامعة الحسین علیه السلام فریمان

هیئت مذهبی جامعة الحسین علیه السلام فریمان

فکر ،حرکت عقل است و ذکر،حیات دل. هیئت آمیزه ای است از فکر و ذکر. هیئت،محل گردآمدن به دور شمع است،پروانه وار. هیئت یعنی شبی که پروانه ها به دور شمع،بال می زنند. یعنی صدای نور شمع،که پر را می سوزاند و ناله می آفریند. ارزش هیئت به شمع آن است نه به جمع ما ناپروانه ها،که به ادای بال و پر زدن دل خوشیم.
اینجا خیمه جامعه الحسین فریمان در فضای مجازی ست. هیئتی که بیش از 15 سال پیش با ذکر یا مهدی و با استعانت از ارواح مطهر 380 شهید فریمان شکل گرفت. و امروز بعد از سال ها، بیرق هیئت به نام حضرت سیدالشهداء افراشته می شود. امروز هم برای شهید شدن فرصت هست، باید دل را صاف کرد...

یادآوری: چنانچه از شهدا و رزمندگان فریمانی و فعالیتهای اجتماعی در فریمان عکس، سند، فیلم و ... در اختیار دارید، برای انتشار به رسم امانت به ما بسپارید
.................................
خراسان رضوی- فریمان
صندوق پستی: 188-93916
پیام کوتاه: 3000502600
کانال تلگرام: jameatolhosein@

۳۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

ما آیینگی را از سیدالشهداء آموخته ایم 

و هرچه داریم از حیات طیبه شهادت است.  

شهید آوینی

نفر دوم از چپ: شهید محمدکریم کاظمیان- محوطه سپاه فریمان

  • خادم الشهدا

کمی که بزرگ تر می شود به اتفاق خانواده اش، صبح ها عازم مشهد می شوند و در راهپیمایی های گسترده ی مردم مشهد شرکت می کنند.

   مادر شهید حمید میزبانی از روز ده دی سال 57 مشهد و یکشنبه خونین می گوید که صبح زود به مشهد رسیدیم. ماشینمان را فلکه گنبد سبز پارک کردیم و وعده گذاشتیم که پس از راهپیمایی خودمان را به گنبد سبز برسانیم. محمد و پدرش رفتند میدان راه آهن و من هم با دو بچه ی کوچک و پر شور یعنی علی و حمید که دستانشان را محکم گرفته بودم رفتیم چهارراه شهدا. آخرهای راهپیمایی بود که سربازان رژیم حمله کردند و کشتار ناجوانمردانه ای به راه افتاد. من با دو بچه کوچک در کوچه های اطراف چهارراه شهدا می دویدم و مردم هم برای کمک به انقلابیون، درهای منازل خود را باز گذاشته بودند تا زنان و کودکان به آن جا پناه ببرند. حوالی عصر و غروب که شد همدیگر را در گنبد سبز پیدا کردیم و به فریمان بازگشتیم.

از راست نفر اول: شهید حمید میزبانی- چهارراه شهید مطهری فریمان

  • خادم الشهدا

مادر شهید حمید میزبانی در بیان خاطرات کودکی حمید می گوید، یک روز ناهار کوفته درست کرده بودم. حمید مقداری از آب آن را خورد. گفتم چرا گوشت هایش را نمی خوری؟ گفت: گوشتش را لای نون بذار تا بخورم. نون را که به دستش دادم، از خانه بیرون رفت... لحظاتی بعد برگشت، گفتم چی شد؟ زود آمدی... گفت در کوچه، فقیری را دیدم و احساس کردم گرسنه است... بدون تأمل غذایی که برایم آماده کرده بودی به او دادم.

 

  • خادم الشهدا

این خون شهید است که در شریان های حیات تاریخی انسان جریان دارد

و هیچ فیضی نیست مگر آن که با وساطت شهید نزول می یابد. 

شهید آوینی

عکسی تاریخی از اعزام رزمندگان به جبهه های نور علیه ظلمت- کاروان محمد رسول الله

 مسجد جامع فریمان

  • خادم الشهدا

شهادت قسمت ما می شد ای کاش...

راست ایستاده: سیف الله محمدی- حسین مهدیانپور

  • خادم الشهدا

با اوج گیری مبارزات مردم بر علیه حکومت پهلوی و آغاز سنین جوانی، حمید میزبانی در کنار برادرانش محمد و علی به صف مبارزین انقلاب می پیوندند. در چنین ایامی بود که با ضبط پیام های امام و توزیع آن در بین دوستان و هم چنین پخش اعلامیه های حضرت امام در شهر، تلاش می کند تا در پیروزی انقلاب نقشی ایفا نماید.

از راست نفر دوم: شهید حمید میزبانی

  • خادم الشهدا

جنوب-ستاد پشتیبانی جنگ جهاد خراسان- حسین مجد

  • خادم الشهدا

باختران- پنجم خردادماه سال62

نفر سمت چپ: علی قلیلی... مداح و رزمنده شهرمان

  • خادم الشهدا

چه خوبان،شدند این جا از جان فدایی،به راه سرخ نینوایی

ایستاده نفر دوم از راست:حسن نبی زاده-نفرسوم شهیدرضا افقهی-نفرآخر حسن دیندار

نشسته از راست شهید مجید افقهی-شهیدمحمدرضا قرائی

  • خادم الشهدا

رزمندگان فریمانی

  • خادم الشهدا