هیئت مذهبی جامعة الحسین علیه السلام فریمان

هیئت مذهبی جامعة الحسین علیه السلام فریمان

فکر ،حرکت عقل است و ذکر،حیات دل. هیئت آمیزه ای است از فکر و ذکر. هیئت،محل گردآمدن به دور شمع است،پروانه وار. هیئت یعنی شبی که پروانه ها به دور شمع،بال می زنند. یعنی صدای نور شمع،که پر را می سوزاند و ناله می آفریند. ارزش هیئت به شمع آن است نه به جمع ما ناپروانه ها،که به ادای بال و پر زدن دل خوشیم.
اینجا خیمه جامعه الحسین فریمان در فضای مجازی ست. هیئتی که بیش از 15 سال پیش با ذکر یا مهدی و با استعانت از ارواح مطهر 380 شهید فریمان شکل گرفت. و امروز بعد از سال ها، بیرق هیئت به نام حضرت سیدالشهداء افراشته می شود. امروز هم برای شهید شدن فرصت هست، باید دل را صاف کرد...

یادآوری: چنانچه از شهدا و رزمندگان فریمانی و فعالیتهای اجتماعی در فریمان عکس، سند، فیلم و ... در اختیار دارید، برای انتشار به رسم امانت به ما بسپارید
.................................
خراسان رضوی- فریمان
صندوق پستی: 188-93916
پیام کوتاه: 3000502600
کانال تلگرام: jameatolhosein@

وفادارترین فصل خدا

دوشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۶، ۱۱:۲۶ ب.ظ

وفادارترین فصل خدا

   پاییزسال 1344 است.فریمان به دلیل موقعیت جغرافیایی اش، تقریباً زودتر از بقیه شهرهای خراسان، لباس سرما را بر تن می کند و اهالی فریمان، اغلب در این فصل، سرمای زودرسی را تجربه می کنند.

   در حال و هوای صمیمی خیابان مطهری غربی و کوچه ی جنب حمام ساحل که همه فریمانی ها بلدند، آقای اسماعیل توحیدی همراه خانواده اش، در خانه ای بزرگ که بیشتر به باغ می ماند،مستاجر و همسایه حکیم شهر هستند. این خانه متعلق به حاج احمد آقای قاضی زاده هاشمی است. فریمانی ها، حاج احمدآقا را با مهربانی، تواضع و فروتنی و داروهای گیاهی و معالجه سنتی اش می شناسند. یک سوی باغ، منزل حاج احمد آقاست(این خانه هم شهید پرور است و شهید سیدعلی قاضی زاده هاشمی متولد آن است، وزیر فعلی بهداشت و درمان هم ساکن همین خانه است.) و این سوی باغ، دو منزل ساخته شده که هنوز هم هست و در یکی از آن ها، خانواده توحیدی ساکن هستند.

   چند روز قبل، پدر بزرگ خانواده توحیدی، عروسش را به منزل خودش در مقابل باشگاهی می برد(بعدها نام همین کودک بر این باشگاه ورزشی گذاشته می شود) تا در صورت به دنیا آمدن کودک، بهتر بتوانند از او نگهداری کنند. اسماعیل، پدر خانواده در کارخانه قند مشغول به کار است. این روزها، همه ی خانواده منتظر هستند...

28 آبان ماه سال 1344 همان روز موعود است. انگار هوا، هوای اوست. سرد اما گرمابخش... درست مثل دلی که عشق و وصال را تجربه می کند یا روزگاری که خوشبختی را به آغوش می کشد!

   به رسم و آیین قدم های نو رسیده، اهالی خیابان مطهری، از صدای تولد و گریه ی نوزادی، بیدار و سرخوش می شوند .انگار از پس 9 ماه انتظار، کسی از راه رسیده که قرار پاکی بی حد و اندازه اش، راز سرسبزی درختان باغچه و عطر یاس ایوان خانه  را  برملا می کند.

   بگذارید دقیق تر بگویم! ساعت 3 بامداد است و تا اذان صبح فرصتی بیشتر باقی نمانده. آقاجعفر صادقی یونسی، شال و کلاه کرده است تا به مسجد برود و با صدای زیبایش اذان صبح را سر دهد. او سال هاست هر روز همین کار را می کند و مردم با صدای اذان او از خواب بر می خیزند. جعفرآقای صادقی نمی داند کودکی در حال تولد است که سال ها بعد به همراه فرزندش رضا به آسمان پر می کشند و با هم در یک روز در این شهر کوچک تشییع می شوند!

   نشانه های وضع حمل که دیده می شود، فوراً مامایی از اهالی روستای نعمان در 15 کیلومتری فریمان و در جوار فرهادگرد  را  بر بالین مادر می آورند. مامای علی قصه ما، مامای پدرش هم بوده است و تقدیر چنین است که این زن پاکدامن، زنده بماند و پدر و پسر را با فاصله ای چند ده ساله به دنیا بیاورد.

  نوزاد که به دنیا آمد، صدای شادی اهالی خانه، با صدای گریه او آمیخته می شود. اسماعیل آقای توحیدی خودش را به سرعت از کارخانه قند به فریمان می رساند. صدای اذان جعفرآقای صادقی از گلدسته های مسجد جامع به گوش می رسد که کودک در آغوش پدر، آرام می گیرد. اشهدان علیاً ولی الله...

  • خادم الشهدا

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی